- وش کردن
- سره کرد بی غش ساختن: (عشق بودارگنج پنهان فی المثل نقد خود را کرده است وش از ازل) (شاه داعی)
معنی وش کردن - جستجوی لغت در جدول جو
- وش کردن ((وَ. کَ دَ))
- بی غش ساختن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سعی کردن، کوشیدن
بغلیان آمدن، اضطراب و بی تابی نمودن، شور و شوق نشان دادن
پنهان کردن
پنهان کردن، ذخیره نهادن
شنودن، استماع، شنیدن
آشامیدن نوشیدن: (چون ساعتی دیر شراب نوش کردندی)، بلذت
دباغی کردن پیراستن چرم دباغت
باز کردن، گشودن، حل کردن
رها کردن، آزاد کردن، ول کردن
درهم و برهم شدن موی سر، ژولیده شدن
بیهوش شدن از خود رفتن جمردن (گویش گیلکی)
خوش کردن لطیف کردن: همانا بر آمد یکی باد خوش ببرد ابر وروی هوا کردگش
گشودن، باز کردن
در هم و بر هم شدن مو مجعد شدن، ترش شدن و کف کردن ماست و غیره
ول دادن
ول دادن
بیدار کردن، هشیار کردن، بانگ صاحب حیوان چهارپا برای راندن او
خیانت کردن
افزایش پیدا کردن
در پزشکی از حال رفتن به سبب هیجان حاد یا بیماری قلبی، بیهوش شدن، برای مثال زآن شراب ناب بی غش ده که اندر صومعه / صوفی صافی برای جرعه ای غش می کند (سلمان ساوجی - ۳۰۸)
пикировать
herabstürzen
пикирувати
pikować
mergulhar
descender en picado
fondre en piqué
piombare